- پریشان خوردن
- بی ترتیب خوردن در غیر وقت معین خوردن
معنی پریشان خوردن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پراگندن، افشاندن (دانه و مانند آن)، آشفتن آلفتن گوراندن، یا پریشان کردن موی و زلف. از هم باز کردن تارهای آن
پراکنده کردن، آشفته کردن
Disconcert
смущать
beunruhigen
спантеличити
zaskakiwać
desconcertar
disorientare
desconcertar
déconcerter
in verwarring brengen
ทำให้สับสน
mengganggu
परेशान करना
당황하게 하다
şaşırtmak
kutatiza
বিভ্রান্ত করা
پریشان کرنا